پیمان

سکوت علما، سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده [نهج البلاغه : خطبه ۳]

پیمان

سکوت علما، سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده [نهج البلاغه : خطبه ۳]

پیمان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

سیاست در قرآن - ۳

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۳۲ ق.ظ

«بسم الله الرحمان الرحیم»

در راستای نوشته روز پیشین باید اضافه کنم که مطالعه در رابطه فرهنگ ایران و اسلام و همچنین مطالعه درباره فرهنگ ایرانیان و مسلمانان معاصر (که تشابهات و تفاوت‌هایی دارند)، کاری واجب و الزامی است.

هر تعریفی که از پیشرفت داشته باشیم و هر هدفی را که برای جامعه خود به عنوان هدف والا بپنداریم، ناچاریم تا برای رسیدن به آن ابتدا بدانیم که چقدر تا آن فاصله داریم؟ برای اندازه‌گیری این فاصله قبل از همه‌چیز باید بدانیم که در کجا ایستاده‌ایم؟ مختصات فرهنگی ما چگونه است؟ پاسخ به این پرسش‌ها علاوه بر اینکه به خودآگاهی ما از وضع کنونی کمک می‌کند، ما را از این بی هویتی و بی خویشتنی می‌رهاند.

بالاخره خواهیم دانست: ۱-ایران کجاست؟ ۲-ایرانی کیست؟ ۳-اسلام چیست؟ ۴-مسلمان چگونه می‌زید؟ ۵-ایرانی و مسلمان معاصر، چگونه زیستی دارند؟ ۶-آیا مسلمان و ایرانی معاصر به ایرانی و مسلمان بودن خود (مطابق آنچه فرهنگ ایرانی، کتاب و سنت اسلامی و عقل عرضه می‌کنند) پایبند است یا در ملغمه‌ای از ناآداب‌های جهان معاصر گم گشته؟

به نظر پاسخ به این پرسش‌ها بسیار اهمیت دارد و باید در راستای پاسخگویی به آن‌ها گام‌های جدی برداشت. اگر ما روزی بفهمیم که «ایرانی مسلمان حقیقی» کیست، به جهان چگونه می‌نگرد و در جهان خارج چگونه عمل می‌کند؛ آن روز، زمانی است که خواهیم دید این «ایرانی مسلمان» بودن ارزشش را دارد یا نه؟

گذشتگان و بزرگان این سرزمین، به این پرسش پاسخ «آری» داده‌اند. این ایده ارزش جنگیدن دارد، نه به خاطره اینکه سودی به ما می‌رسد (که صد البته می‌رسد!) و نه به این خاطر که صدها خطر احتمالی را دفع می‌کند (که می‌کند!)، بلکه تنها و تنها به این دلیل که این بهترین کار است؛ برای اینکه ایرانی مسلمان بودن، عقلانی‌ترین کار ممکن برای امثال من است!!

 

و اما بعد.

پیروی نوشته‌ها، ابتدا باید بررسی کنم که چه کلماتی در قرآن هستند که به مفاهیم زیست سیاسی انسان‌ها اشاره کرده‌اند. چندی پیش در سفر مشهد (۴ تا ۸ فروردین همین سال) به کتابی از آقای سید احمد علم‌الهدی (امام جمعه فعلی مشهد) برخورد کردم با نام «سیاست در قرآن» که کتابی دو جلدی است و در آن سعی کرده است تا با توجه به سرفصل‌های علوم سیاسی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند و بین دانشمندان این حوزه رایج است، کلمات و عبارات مربوطه از قرآن را استخراج کند و با کمک آن‌ها نظام سیاسی‌ای که در قرآن مطرح شده است را بیان کند.

برای شروع می‌توان از کلماتی که ایشان در کتاب خود آورده‌اند شروع کرد و هریک از کلمات گفته شده را در قرآن کریم مورد ارزیابی قرار داد.

  • حسین اسمعیل زاده

سیاست در قرآن - ۲

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۲۸ ق.ظ

«بسم الله الرحمان الرحیم»

سیاست در قرآن-2

یکی از کارهای اولیه در ارتباط با این تحقیق این است که کلمات مربوط به حوزه سیاست را در قرآن پیدا کنم و سپس در چند حوزه این کلمات را بررسی کنم:

  1. این کلمات و هم ریشه‌های آنان در کدامین آیات قرآن آمده‌اند؟

  2. با توجه به آیاتی که این کلمات و هم ریشه‌هایش در آنان استفاده شده است، چه کلمه معادل فارسی می‌توان برای آن در نظر گرفت؟

  3. سامانه‌ای که قرآن به عنوان سامانه‌ی الگو در زمینه حکرانی معرفی می‌کند، چگونه سامانه‌ای است؟

 

پ.ن: از جمله نکات فرعی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- بهتر است تمامی یادداشت‌ها دیجیتال باشند (اگر رایانه در دسترس نبود می‌توان از گوشی استفاده کرد)، ۲- باید کتاب‌های مطرح نوشته شده در زمینه سیاست را به صورت جدی مطالعه کرد، ۳- باید در زمینه‌ی شیوه‌های تحقیق در قرآن مطالعه کرد. از جمله کتاب‌های خوب در این زمینه می‌توان به «قرآن شناخت» اثر استاد خرمشاهی اشاره کرد. ایشان در این کتاب منابع بسیار دیگری را معرفی کرده‌اند و علوم لازم برای تحقیق در قرآن را معرفی نموده‌اند. در مجموع مطالعه این اثر موجب آشنایی سطح بالایی با فرهنگ قرآن می‌شود. ۴- مطالعه دروس حوزوی و ادبیات عرب را باید با جدیت بسیار پیگیری کنم. در‌ واقع می‌خواهم، مجتهد مسلم سیاست شوم.

  • حسین اسمعیل زاده

سیاست در قرآن - ۱

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۲۰ ق.ظ

بسم الله

برای بررسی یک موضوع در قرآن و در واقع پرسش از ایشان، بهتر است ابتدا پرسش خود را دقیق و مشخص بنویسیم. بعد، کلماتی که قرآن در آن رابطه بکار برده است  را پیدا کنیم. سپس کاربرد این کلمات در قرآن را در نظر گرفت تا بتوان به نظر قرآن در آن عرصه دست یافت. اینگونه امید است تا به علمی قرآنی دست یافت.

چند صباحی است که به حکمرانی مطلوب از دیدگاه قرآن می‌اندیشم:

«از نظر قرآن، که کلام خداوند است، بهترین شیوه حکمرانی میان مردم چیست؟»

این اولین پرسش است. پرسش‌های بعدی به قرار زیر است:

برای رسیدن به این جایگاه مطلوب، چه باید کرد؟

با توجه به وضع فعلی جامعه من، نقطه شروع بهینه کجاست؟

و...

 

و البته خود قرآن پرسش‌های بهتری را مطرح خواهد کرد که پاسخ‌های آن‌ها را نیز داده است!!

  • حسین اسمعیل زاده

چه باید کرد؟ - ۲

چهارشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ

اول قسمت یک را بخوانید!

و اما بعد.

این روزها یکی از سوالات اصلی من، شیوه‌ی صحیح حکمرانی است. بهترین شیوه چگونه است؟ 

با توجه به اینکه طبق قرآن، پیامبر بهترین الگو برای هر انسانی است، جمع‌بندی من این است که برای پاسخ به پرسش خود باید زندگانی پیامبر و علی‌الخصوص شیوه‌ی حکمرانی او و جانشین برحقش‌ علی را محققانه دنبال کنم. آنقدر از آن‌ها بخوانم و بدانم که گویی آن‌ها را درک کرده‌ام و در زمانه‌ی ایشان زیسته‌ام.

طبق ادعای قرآن، بهترین پاسخ ممکن را آنجا خواهم یافت. طبیعتا باید حواسم باشم که معیار عمل پیامبر و علی، قرآن بوده است. در واقع تمام تلاش ایشان آن بوده است که هرآنچه خدا در قرآن گفته است را پیاده کنند و اندکی از آن تخطی نکنند. با این توضیح بدیهی به نظر می‌رسد که قرآن باید سرلوحه‌ی تمامی بررسی‌ها، حتی بررسی احادیث وارده و هر آنچه هست باشد.

قرآن بیان‌کننده‌ی همه چیز است. پیامبر و علی عامل به دستورات قرآن بودند. اصول هرچیزی (اعم از حکمرانی صحیح) در قرآن آمده است. یزرگترین و شاید تنهاترین کار ائمه استخراج فروع از اصول و عمل براساس این اصول و فروع بوده است!

طبق آنچه گفته شد، تصمیم گرفتم تا کتاب‌هایی را درباره زندگی پیامبر و شیوه‌ی به حکومت رسیدن و حکومت‌داری ایشان بخوانم. سه کتاب اولی که در این زمینه پیدا کردم:

۱- پیامبری و انقلاب

۲- پیامبری و جهاد

۳- پیامبری و حکومت

هر سه اثر جلال‌الدین فارسی

در واقع این سه کتاب فازهای مختلف دعوت پیامبر را در قالب شأن نزول آیات قرآن بیان می‌کنند.

یک کتاب دو جلدی دیگر هم از آقای جعفر سبحانی درباره زندگانی پیامبر پیدا کرده‌ام که طبق شنیده‌ها کتاب خوب و جالبی است. نامش "فروغ ابدیت" است.

 

تصمیم بر آن دارم تا این کتاب‌ها را بخوانم و آنچه را فهمیده‌ام در همین‌جا گزارش نمایم. امیدوارم که به نتایج قابل قبولی دست پیدا کنم.

  • حسین اسمعیل زاده

خدا در قرآن - ۰

سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ

فکر کنم ۴، ‌۵ سال پیش بود که با عطشی فراوان دنبال راه‌های مختلف اثبات وجود خداوند آفریننده و پیش برنده‌ی تمام موجودات می‌گشتم. 

در ذهنم پرسش‌های بسیاری می‌چرخید؛ آفریننده‌ یا آفریننده‌هایی برای این جهان وجود دارد؟ این آفریننده‌ها چندتایند؟ چگونه هستند؟ آیا جهان را آفریده‌اند و آن را به حال خود رها کرده‌اند؟ بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد؟ این خدا یا خدایان جهان را چگونه آفریده و چه انتهای متصوری‌ (در صورت وجود) برای آن در نظر گرفته‌اند؟ آیا راه بهینه‌ای برای زندگی در این جهان وجود دارد؟ و ...

با مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف، اثبات‌های ادعایی متفاوت و تقریر‌های متفاوت‌ترِ هر یک، به صورت اثباتی در وجود خداوندِ آفریننده‌ی پیش برنده‌ای که تمام جهان، آفرینش اوست و این جهان لحظه‌ای بدون رسیدگی او پابرجا نمی‌ماند و سرتاپا وابستگی به اوست، رسیدم! البته به زعم خودم. 

برای خواندن این اثبات به این لینک مراجعه کنید.

البته حالا که نگاه می‌کنم بخش آخر اثبات که درباره‌ی اثبات یگانگی خداوند است کمی نَچسب است و امیدوارم که در آینده‌ای نه چندان دور اثبات بِچَسب تری!  برای این بخش ارائه کنم.

و اما بعد. موضوع این نوشته، خدا در قرآن؛ چند وقتی است با خود می‌گویم که اگر قرآن مدعی ارائه‌ی پاسخ به تمامی پرسش‌هاست، پس حتما باید پاسخ درخوری برای این پرسش (وجود خدا و کیفیت وجود او)، داشته باشد.

طبق انتظار پیشینی، دیدم که قرآن حرف‌های زیادی در این زمینه زده است.

در اینجا آیاتی که مشخصا در همین زمینه هستند را می‌آورم:

۱ - آیه‌ای درباره‌ی لزوم عقلی وجود آفریننده یا آفریننده‌هایی برای جهان:

- أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُون؟ * 

أَمۡ خَلَقُواْ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۚ بَل لَّا یُوقِنُونَ (طور: ٣٥ و ٣٦)

 

یا ایَّها النّاس اَنْتُم الفُقَراءُ إلَی اللّه وَاللّه هُوَ الغَنیِ الحَمید (فاطر: ١٥)

 

۲- آیاتی درباره‌ی اثبات یگانگی آفریننده:

- یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَیۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ (یوسف: ۳۹)

 

- مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۭ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (مؤمنون: ٩١)

 

- لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ (أنبیاء: ٢٢)

 

با بررسی‌های اولیه، آیات بسیار دیگری نیز هستند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به این موضوع پرداخته‌اند، اما آیات بالا شکل استدلالی دارند. به این معنا که برای اثبات گزاره‌ای مشخص، مقدماتی بدیهی را در نظر گرفته‌اند و با استفاده ار اصولی منطقی به نتیجه رسیده‌اند.

امیدوارم با بررسی دقیق آیات بالا، بتوانم به اثبات‌های دقیقی برسم.

  • حسین اسمعیل زاده

تعلیم التوصیف الله فی القرآن

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ

أعزم أن أعلم القرآن و أکسب منها ما أرید فی حیاتی من حیث الانفرادیة و الاجتماعیة، دنیویة و الاخرویة. إبتدأ هذا السبیل بتعلیم التوصیف الله فی الکتاب.

  • حسین اسمعیل زاده

چه باید کرد؟ - ۰

يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

راستش این سوالی است که هرچند وقت یکبار از خودم یا دیگران می‌پرسم. امروز هم از استاد عزیزم این سوال را پرسیدم... ایشان طبق روال معمول چندبار قبلی که همین‌ سوال را پرسیده بودم، یک جواب بیشتر نداشتند: "آگاهی رسانی".

ایشان به من می‌گویند که بهترین کاری که الان می‌توانم برای بهبود وضعیت جامعه خودم انجام دهم آگاهی رسانی به مردم است؛ در حد خودم. 

آنچه را که فهمیده‌ام درستش چیست، به پدر و مادرم، همسرم، اطرافیانم، دوستانم و ... به شیوه‌ای صحیح انتقال دهم. سعی کنم درباره آن یک آگاهی جمعی ایجاد کنم تا مردم به خود بیایند و جلوی بیشتر مظلوم واقع شدن خود را بگیرند.

البته به نظر خودم باید برای آگاهی رسانی به دیگران، خودم در زمینه مورد نظر آگاه باشم. تا می‌توانم قرآن بخوانم و در آیات آن فکر کنم. عقل خود را بکار بیاندازم و استدلال‌های قرآن را بفهمم. قرآن را به چالش بکشم. خلاصه، متخصص قرآن شوم. چراکه قرآن ادعا می‌کند هم به همه‌ی سوالات پاسخ داده، هم مطلوب‌ها را نشان داده و هم راه‌های رسیدن به مطلوب‌ها را بیان کرده است.

شما را هم به خواندن قرآن، فکر کردن روی آیاتش و به چالش کشیدن آن دعوت می‌کنم. کتابی است با ادعاهای بسیار بزرگ!

  • حسین اسمعیل زاده

انجیل - ۱

شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۵۹ ق.ظ

انجیل یوحنا ۱۹-۲۱:

حضرت عیسی به نیقودیموس:

"و محکومیت در این است که نور به جهان آمد، اما مردمان تاریکی را بیش از نور دوست داشتند، چرا که اعمالشان بد است. زیرا هر آن که بدی را به جا آورَد از نور نفرت دارد و نزد نور نمی‌آید، مبادا کارهایش آشکار شده، رسوا گردد. اما آن که راستی را به عمل می‌آورَد نزد نور می‌آید تا آشکار شود که کارهایش به یاری خدا انجام شده است."

  • حسین اسمعیل زاده

جهاد فی سبیل الله - ۱

چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۰۱ ب.ظ

چند وقتی است به این موضوع فکر می‌کنم که جهاد فی سبیل الله به چه معنا است؟ جدا از واکاوی کلمات در قرآن، در بررسی‌هایی که حول این موضوع و حول کلمه‌ی مستضعفین در قرآن داشتم به آیه‌ی زیر برخورد کردم (۷۵ نساء):

وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا ﴿۷۵﴾

جالب است که اینجا خداوند، سبیل الله را در کنار مستضعفین می‌آورد! همچنین نحوه‌ی بیان به گونه‌ای است که انگار می‌گوید و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و سبیل المستضعفین! 

حال چند سوال مطرح است، اول اینکه آیا این نحوه‌ی برداشت صحیح است؟ دیگر اینکه خدواند تمام کارها را تنها و تنها در صورتی خدایی می‌داند که برای رضای خدا باشد! چرا اینجا در ظاهر دو هدف برای قتال بیان کرده است؟ خدا و مستضعفین!

 

چند نکته‌ی بسیار جالب هم مطرح است. اول اینکه خدواند اینجا گفته المستضعفین و نه مستضعفین! انگار هر مستضعفی را منظور ندارد بلکه تنها آن مستضعفی که در ادامه توضیحش را می‌آورد منظور می‌کند! چرا که خدواند در جای دیگر از قرآن برخی مستضعفین را تخطئه می‌کند (۹۷ نساء):

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً ﴿۹۷﴾

پس هر مستضعفی هم منظور نیست!

نکته دیگر اینکه خداوند درست در آیه‌ی بعدی از آیه‌ی اول (۷۶ نساء) می‌گوید:

الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿۷۶﴾

انگار اینجا تعریف تکمیلی هم از قتال در راه خدا ارائه می‌کند! انگار می‌گوید قتال در راه خدا برابر است با قتال با اولیای شیطان!

دو حدیث بسیار معروف هم، مباحثی نزدیک به این مفاهیم را بیان کرده‌اند که بسیار درخور توجه‌اند!

۱- امام صادق (ع) از پیامبر اسلام(ص): «هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست»

۲- امام صادق (ع) از پیامبر اسلام (ص):  «هر مسلمانی که ندای مسلمانی را بشنود که از او کمک می‌خواهد و پاسخ او را ندهد مسلمان نیست»

 

پ.ن. این‌ها تفکرات خامی است که چند وقتی است به آن فکر می‌کنم. راستش هم این است که تاکیدات بسیار خمینی به مفهوم مستکبر و مستضعف و نابود کردن مستکبرین و کمک به مستضعفین، جرقه اصلی این تفکرات است! علاوه برآن مفهوم وطن و دیگر اینکه وظیفه‌ی اصلی ما به عنوان مسلمان در جهان امروز چیست را نیز می‌توان از دلایلش دانست!

  • حسین اسمعیل زاده

ایدئولوژی پوسیده‌ی اسلام

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۲۶ ب.ظ

حقیقتا چرا باید یک جهان‌بینی و ایدئولوژی که اسمش اسلام است و ۱۴ قرن پیش آمده، بتواند پاسخگوی نیاز انسان امروز باشد؟
تجربه نشان داده است که داعش، طالبان، وهابیت، عثمانی، صفوی و جمهوری اسلامی و ... با اینکه هر یک خوانشی از اسلام ارائه داده‌اند ولی تمامی، به شکستی مفتضحانه انجامیده‌اند.
این تجارب به ما اثبات می‌کنند که دیگر اسلام به عنوان یک ایدئولوژی مناسب، یا به عبارت بهتر، یک راه زندگی خوب برای انسان معاصر کارایی ندارد و یا حتی برضد بدیهیات اولیه عقلی است.
با فرض قبول تمام گزاره‌های بالا، یک سوال بی‌جواب می‌ماند، آیا این خوانش‌ها همان چیزی هستند که اسلام نامیده می‌شود یا لااقل بخشی از آن‌ها من درآوردیند؟ آیا مطابق با منبع اصلی اسلام، قرآن، هستند یا به برخی آیات قرآن عمل می‌کنند و از برخی رویگردانند؟
این سوالی جدی است که می‌توان درباره‌ی هر ایدئولوژی و مصداق خارجی آن که ادعا می‌کند برطبق آن ایدئولوژی عمل می‌کند، پرسیده شود. شوروی و مارکسیسم، فرانسه و لیبرالیسم، آلمان نازی و فاشیسم، ایران و اسلام و ... .
آیا شوروی کاملا مطابق با دستورات و احکام اجرایی (ایدوئولوژی) مارکس عمل می‌کرد؟ آیا فرانسه‌ی امروز دقیقا به آنچه لیبرالیسم خوانده می‌شود و در کتب مرجع معتبری تشریح شده پایبند است؟ آیا ایران (حاکمیت و مردم) بیشترین توانش را برای اجرای دستورات قرآن به کار برده است؟
وقتی در این سوال و تنوع ایدئولوژی‌های حال حاضر جهان تفکر می‌شود، سوال بنیادین دیگری رخ می‌نماید:
"اصلا بهترین روش زندگی (ایدوئولوژی) برای انسان امروز چیست؟"
و این سوال بنیادی خود دریچه‌ای است به چندین و چند سوال بنیادین دیگر؛انسان خود قادر به یافتن بهترین راه زندگی است یا نه؟ این بهتر بودن با چه معیارهایی تعیین می‌شود؟ اصلا چرا باید دنبال بهترین راه بود؟ زندگی انسان‌ها در این جهان، هدفمند است و رو به سمتی دارد یا نه؟ و ...
قرآن جواب جالبی در رابطه با سوالات بالا مطرح می‌کند؛ ادعای قرآن این است که بیان کننده تمامی چیزهاست و بهترین جواب ها را به تمامی سوالات بالا می دهد. این ادعای بسیار بزرگی است. از کجا می توان فهمید این ادعا درست است یا اشتباه؟ قرآن جواب هوشمندانه ای به این سوال می دهد، می گوید اگر اداعاهای من را کامل خوانده اید و در صحت آن ها شک دارید، در این شک دارید که آیا بهترین راه است یا نه، مشکلی نیست، خودتان تمامی سعیتان را بکنید و ببینید راه بهتری پیدا می کنید یا نه، اگر تمام زورتان را زدید و راه بهتری پیدا نکردید پس نشان می دهد من بر حقم و بهترین راه را من نشان می دهم!
این پاسخ وقتی جالبتر می شود که در واقع نحوه ی برخورد صحیح با هر ادعایی در هر زمینه ای همینگونه است. تمامی دانشمندان علوم مختلف همین مسیر را رفته اند که پیشرفت کرده اند. نظریه ای بوده که ادعای پاسخ گو بودن داشته است، اما دانشمندی با آزمایشی آن را نقض کرده و کشفی جدید انجام داده است. فقط فرقش این است که قرآن می گوید اگر ادعاهای من را بخوانید و در تمامی وجوه زندگی خود آن ها را بیازمایید (درست مثل آزمایشی که یک فیزیکدان برای کشف صحت یک گزاره انجام می دهد) خواهید دید که بهتر از من وجود ندارد. اگر هم شک دارید بروید هر چقدر می توانید تلاش کنید تا روشی بهتر از روش من پیدا کنید، اگر پیدا کردید به آن عمل کنید!
قبل از پاسخ دادن به اینکه آیا یک ایدوئولوژی پوسیده و ناکارآمد است یا نه، باید ابتدا متن اصلی آن را خواند و آزمایش کرد، از روی مصادیقی که معلوم نیست مصادیق آن ایدوئولوژی باشند یا نه، نمی توان رای به ناکارآمدی یا کارآمدی آن ایدئولوژی داد، این موضوع نه تنها درباره اسلام بلکه درباره ی هر ایدوئولوژی صادق است. عقل حکم می کند تا در برخورد با هر ادعایی که می تواند زندگی ما را دگرگون کند اینگونه برخورد کنیم و چه ادعایی بزرگتر از بهترین روش زندگی بودن.

  • حسین اسمعیل زاده