وفا و اعتماد
امروز نکتهی مهمی را از استادم یادگرفتم و آن اینکه باید همواره سَرِ قول و قراری که میگذارم بمانم و هیچگاه زیرش نزنم. در واقع نکته اینجاست که یا نباید قولی داد و عهدی بست یا باید تا به آخرِ کار پیش رفت و این بسیار نکته مهمی است که تساهل و تسامحبردار نیست.
چرایی آن در این است که، در غیراینصورت اعتماد افراد به هم و اعتبار افراد نزد یکدیگر از بین میرود و موجب سست شدن کارها و اضمحلال روابط خانوادگی، کاری و اجتماعی خواهد شد.
پس از این به بعد همواره برای انجام هر کاری کاملا فکر کن و متفقهانه کاری را پیش بِبَر که اگر قرار شد سَرَت بِرَوَد، قولت نَرَوَد!!
انجیل - ۱
انجیل یوحنا ۱۹-۲۱:
حضرت عیسی به نیقودیموس:
"و محکومیت در این است که نور به جهان آمد، اما مردمان تاریکی را بیش از نور دوست داشتند، چرا که اعمالشان بد است. زیرا هر آن که بدی را به جا آورَد از نور نفرت دارد و نزد نور نمیآید، مبادا کارهایش آشکار شده، رسوا گردد. اما آن که راستی را به عمل میآورَد نزد نور میآید تا آشکار شود که کارهایش به یاری خدا انجام شده است."
مشکل در همان جایی است که تو هستی
همیشه برای اصلاح اقتصاد، سیاست و فرهنگ طرحهای بلندبالا و دور و درازی به ذهنم میرسد. غافل از اینکه همیشه مشکل پیش روی جشمانم هست و از آن رویگردانم!
به طور مثال کارم به خیابان بهبودی تهران افتاده بود. همیشهی خدا تقاطع این خیابان با خیابان آزادی بوی گند فاضلاب میدهد! مشکلی که باید حل میکردم پیش جشمم بود!
مثالهایش زیاد است... مثلا سربازی...
همیشه با دوستان و آشنایان از بدیهای بسیار زیاد دو سال سربازی اجباری میگفتم و داد و فغانم بلند بود که چرا باید اینگونه باشد ولی تلاشی تشکیلاتی و سازمانیافته در جهت حل آن نکردم! باز هم مشکل پیش چشمم بود...
سادهتر از این موضوع در خانه و زندگی خودمان و در محلهی خودمان بسیار زیاد است! مشکلاتی که شهرداریهای ایجاد میکنند مثل عدم آبیاری صحیح درختان و هدر رفت بسیار زیاد آب با روشهای فعلی آن هم در شرایط کم آبی، عدم تفکیک زبالهها در خانهی خودمان و همجنین در محله و ...
مشکلات بسیار زیادی درست پیش روی جشمانمان هست. ولی به علت خودخواهی و اینکه فقط دنبال این هستیم که کار خودمان راه بیافتد همواره میخواهیم آنها را دور بزنیم و اگر شخص دیگری نتوانست به ما ربطی ندارد! به درک! لابد مثل ما زرنگ نبوده!
نه خیر برادر عزیز، او مثل شما پول نداشته که کلاس کنکور ثبت نام کند وگرنه رتبهاش ده برابر از تو بهتر میشد! کنکور را تو که میتوانی به نحوی رد میکنی اما او نمیتواند! تو که میتوانی، باید به حال همه فکر میکردی که آیا این کنکور بیعدالتی در حق همه هست یا نه؟ ولی با خود گفتی من که گذراندم، الان هم دارم کیفش را میکنم... گور بابای بقیه!
اما نگران نباش... این پیچاندنها موقت است در زندگی اینها روی هم جمع میشود و گریبانت را میگیرد! آن روز، آن قدر قوی است که با یک ضربه تو را از پای در میآورد! آن جا دیگر دعا هم فایده ندارد! و این سنت خدا است که از دهان محمد بیرون آمده:
روضة الواعظین , جلد۲ , صفحه۴۲۰
ایدئولوژی پوسیدهی اسلام
حقیقتا چرا باید یک جهانبینی و ایدئولوژی که اسمش اسلام است و ۱۴ قرن پیش آمده، بتواند پاسخگوی نیاز انسان امروز باشد؟
تجربه نشان داده است که داعش، طالبان، وهابیت، عثمانی، صفوی و جمهوری اسلامی و ... با اینکه هر یک خوانشی از اسلام ارائه دادهاند ولی تمامی، به شکستی مفتضحانه انجامیدهاند.
این تجارب به ما اثبات میکنند که دیگر اسلام به عنوان یک ایدئولوژی مناسب، یا به عبارت بهتر، یک راه زندگی خوب برای انسان معاصر کارایی ندارد و یا حتی برضد بدیهیات اولیه عقلی است.
با فرض قبول تمام گزارههای بالا، یک سوال بیجواب میماند، آیا این خوانشها همان چیزی هستند که اسلام نامیده میشود یا لااقل بخشی از آنها من درآوردیند؟ آیا مطابق با منبع اصلی اسلام، قرآن، هستند یا به برخی آیات قرآن عمل میکنند و از برخی رویگردانند؟
این سوالی جدی است که میتوان دربارهی هر ایدئولوژی و مصداق خارجی آن که ادعا میکند برطبق آن ایدئولوژی عمل میکند، پرسیده شود. شوروی و مارکسیسم، فرانسه و لیبرالیسم، آلمان نازی و فاشیسم، ایران و اسلام و ... .
آیا شوروی کاملا مطابق با دستورات و احکام اجرایی (ایدوئولوژی) مارکس عمل میکرد؟ آیا فرانسهی امروز دقیقا به آنچه لیبرالیسم خوانده میشود و در کتب مرجع معتبری تشریح شده پایبند است؟ آیا ایران (حاکمیت و مردم) بیشترین توانش را برای اجرای دستورات قرآن به کار برده است؟
وقتی در این سوال و تنوع ایدئولوژیهای حال حاضر جهان تفکر میشود، سوال بنیادین دیگری رخ مینماید:
"اصلا بهترین روش زندگی (ایدوئولوژی) برای انسان امروز چیست؟"
و این سوال بنیادی خود دریچهای است به چندین و چند سوال بنیادین دیگر؛انسان خود قادر به یافتن بهترین راه زندگی است یا نه؟ این بهتر بودن با چه معیارهایی تعیین میشود؟ اصلا چرا باید دنبال بهترین راه بود؟ زندگی انسانها در این جهان، هدفمند است و رو به سمتی دارد یا نه؟ و ...
قرآن جواب جالبی در رابطه با سوالات بالا مطرح میکند؛ ادعای قرآن این است که بیان کننده تمامی چیزهاست و بهترین جواب ها را به تمامی سوالات بالا می دهد. این ادعای بسیار بزرگی است. از کجا می توان فهمید این ادعا درست است یا اشتباه؟ قرآن جواب هوشمندانه ای به این سوال می دهد، می گوید اگر اداعاهای من را کامل خوانده اید و در صحت آن ها شک دارید، در این شک دارید که آیا بهترین راه است یا نه، مشکلی نیست، خودتان تمامی سعیتان را بکنید و ببینید راه بهتری پیدا می کنید یا نه، اگر تمام زورتان را زدید و راه بهتری پیدا نکردید پس نشان می دهد من بر حقم و بهترین راه را من نشان می دهم!
این پاسخ وقتی جالبتر می شود که در واقع نحوه ی برخورد صحیح با هر ادعایی در هر زمینه ای همینگونه است. تمامی دانشمندان علوم مختلف همین مسیر را رفته اند که پیشرفت کرده اند. نظریه ای بوده که ادعای پاسخ گو بودن داشته است، اما دانشمندی با آزمایشی آن را نقض کرده و کشفی جدید انجام داده است. فقط فرقش این است که قرآن می گوید اگر ادعاهای من را بخوانید و در تمامی وجوه زندگی خود آن ها را بیازمایید (درست مثل آزمایشی که یک فیزیکدان برای کشف صحت یک گزاره انجام می دهد) خواهید دید که بهتر از من وجود ندارد. اگر هم شک دارید بروید هر چقدر می توانید تلاش کنید تا روشی بهتر از روش من پیدا کنید، اگر پیدا کردید به آن عمل کنید!
قبل از پاسخ دادن به اینکه آیا یک ایدوئولوژی پوسیده و ناکارآمد است یا نه، باید ابتدا متن اصلی آن را خواند و آزمایش کرد، از روی مصادیقی که معلوم نیست مصادیق آن ایدوئولوژی باشند یا نه، نمی توان رای به ناکارآمدی یا کارآمدی آن ایدئولوژی داد، این موضوع نه تنها درباره اسلام بلکه درباره ی هر ایدوئولوژی صادق است. عقل حکم می کند تا در برخورد با هر ادعایی که می تواند زندگی ما را دگرگون کند اینگونه برخورد کنیم و چه ادعایی بزرگتر از بهترین روش زندگی بودن.
برآمده از دل
کتاب «ارمیا» نوشتهی رضا امیرخانی را بخوانید:
«-یا مهدی، عجل علی ظهورک. بیا. ظهور کن. زودتر بیا. نه نیا. کجا میآیی؟ کسی منتظر حضورت هست؟ اگر یک قوطی کنسرو کمتر به ما بدهند، ظهور تو را که هیچ، خدا را هم فراموش میکنیم. چه کسی منتظر حضورت است؟ کی؟ چرا بیخودی داد میزنیم؟
... آقا کارِت فقط همین است که بیایی و گردن بزنی. همهی خوبها و یارانت و سربازانت رفتند. آقا بیا گردنمان را بزن...»
مصادیق «قوطی کنسرو» برای افراد متفاوت، متمایز است. شخصی به دنبال ماشین خوب است و دیگری خانهی خوبی میخواهد. ممکن است فردی پیدا شود که بخواهد خیلی چیزها دربارهی ستارگان بداند و برخی را قدرت و مقام مجذوب خود کرده است.
برخی اوقات ما خودمان را گول میزنیم که برای نفس خودمان کار نمیکنیم... مثلا وقتی درس میخوانیم فکر میکنیم که اینگونه نیست... یا وقتی میخواهیم در زمینهای عالم دهر شویم یا حتی وقتی اردوی جهادی میرویم... اما در واقع همهی اینها همان «قوطی کنسرو» های «ارمیا» است، فقط برای برخی کنسرو لوبیا است و برای برخی کنسرو خاویار! برای برخی تنها یک کنسرو است و برخی میلیونها کنسرو احتکار کردهاند.
اشتباه آنجاست که ما برای قوطی کنسروها کار میکنیم، نه برای ...
شهدا
هر وقت یاد شهدا می افتم یا ویدئوی مختصری از آن ها می بینم حالتی در من ایجاد می شود تا کتاب خاطرات ایشان را مطالعه کنم. با مطالعه این کتاب ها آن حال شدیدتر و غلیظ تر می شود تا حدی که می خواهم خودم را زیر پتو قایم کنم؛ از دست خودم.
از دست خودم که به مادیات و نفسانیات خو گرفته و دنبال شهرت و پاسخ دادن به انواع و اقسام درخواست های نفس است... می خواهم بالا بیآورم روی هرچه مادیات و نفسانیات است. حالم بد می شود. آنقدر بد که نمی دانم باید چکار کنم...
واقعا صیاد شیرازی که بود؟ چرا اینطور بود؟ چرا معادلات ذهن چمران در ذهن بی صاحب مانده ی من فرو نمی رود... چرا تلاش باقری و بی خوابی هایش ملکه زندگی من نمی شود... چرا اخلاص ابراهیم هادی را ندارم؟ چرا سلیمانی، سلیمانی بود؟
برای ما از مرد آهنی و جنگ ستارگان و ... اسطوره ساخته اند و هزار خزعبل در میانش به خوردمان می دهند... وقتی اینهمه کثافات خورده باشی چون روحت آمادگی ندارد، حقیقت و نور که تحویلش میدهی پس می زند. اول باید هرچه خوردی قِی کنی و بالا بیآوری، تا روحت پذیرش و کشش اینهمه معارف داشته باشد. خوبی کتاب های خاطرات شهدا این است که در این فرآیند کمکت می کنند.
علم اسلامی-۱
برای آن دسته از دوستانی که قائلند ما اصلا چیزی به اسم علم اسلامی نداریم، چند سوال مطرح میکنم:
۱- آیا ما چیزی به اسم اقتصاد سوسیالیستی یا سرمایه داری داریم؟
۲- آیا ما چیزی به اسم جامعه شناسی اومانیستی داریم؟
۳- آیا اینهمه «ایسم» های مختلف (مثل پوزیتویسم منطقی و ...) تاثیری در جهت روند پیشرفت علم فیزیک داشته اند یا نه؟ (برای این مورد میتوانید جستجویی درباره «حلقه ی وین» بکنید و همچنین آثار و سخنرانی های دکتر مهدی گلشنی را بررسی نمایید.)
آن چیزی که اجمالا به آن رسیده ام این است که هرچه علم و دانایی هست، همگی الهی و اسلامی است، اما ممکن است کسی که به آن علم رسیده است مشرک یا کافر باشد!
در واقع علم کافر یا مشرک کامل نیست، چرا که مبدا و نهایت اشیاء را کتمان می کند یا حداقل به دنبال شناخت آن نیست. ولی یک عالم مسلمان مبدا یک چیز، خود آن چیز و نهایت آن را با هم در نظر گرفته و همه را از خدا و با خدا می داند.
پس شاید بتوان گفت که آن نظریات اطمینان دهنده ای که فیزیک دانان مشرک یا کافر به آن رسیده اند، غلط و خلاف واقع نیست (گرچه به مرور زمان بهبود می یابد، که این خاصیت علوم تجربی است)، اما کامل نیست و یک جهلی نسبت به مبدا و معاد در آن نهفته است. البته بسیار قابل توجه است که این جهل، احتمالا منجر به پیشرفت کند علم خواهد شد و فجایعی غیر انسانی به دنبال دارد (از جمله آنچه در استفاده از تسلیحات اتمی یا شیمیایی علیه مردم مظلوم در طول تاریخ مشاهده شده است).
به صورت خلاصه شاید بتوان گفت علم الهی، علمی است که با مدد آموزه های الهی (عقل و نقل) به دنبال کشف هرچه بیشتر و کاملتر خلقت است. همواره یک عالم الهی متوجه این موضوع است که هرچه میبیند، میشنود و میداند همه آفریده خداوند قادر متعال است و همین خداوند است که این قدرت فهم را به او داده و با ارائهی بهترین روش زندگی او را در فهم خلقت و عمل به بهترین نحو راهنمایی کرده است. لذا در قرآن و احادیث علاوه براینکه بهترین آموزه های علوم انسانی بیان شده است، برترین نظریات کیهان شناسی و نظام خلقت (فیزیک، شیمی و ...) بررسی گشته و راهنمایی های بسیاری برای کشف واقع ارائه شده است. همانطور که در علم فقه، علما در روایات فقهی بسیار تامل میکنند و به اصول نابی میرسند، عالمان علوم طبیعی هم میتوانند با تفکر در آیه های مربوط به کیهان شناسی و نظام خلقت برکات زیادی بدست آورند.
این مبحث بسیار مبحث گسترده ای است که نتایج آن منجر به تغییر رویکردی اساسی در تمامی حوزه های زندگی انسان خواهد شد.
سعی بنده این خواهد بود که با کمک شما دوستان این مبحث را در کلمه کلیدی «علم دینی» دنبال کنم.
یک مگس!
آقای «مارتین ریس» (Martin Rees) در کتاب «از اینجا تا بینهایت دورنمایی از آینده ی علم» (From Here to Infinity: A Vision for the Future of Science) در بخشی از مقاله سوم، موضوع جالبی را مطرح می کنند. (به علت اینکه حق انتشار ترجمه فارسی این کتاب با نشر نی است، بنده مستقیما از نسخه انگلیسی اش ترجمه کرده ام.) این بخش با ترجمه ی بنده عبارت است از:
«مشاهدات ما حاکی از ارتباط های قوی در حال گسترش میان دو بخش پیشرو از علم است: جهان خیلی بزرگ (کیهان) و جهان خیلی کوچک (کوانتوم). اما فقط بخش کمی از محققان، کیهان شناس یا فیزیکدان ذرات بنیادی هستند. یک جبهه ی سوم بسیار پیچیده وجود دارد، که ۹۹ درصد از دانشمندان تلاش های خود را معطوف به آن کرده اند. زندگی روزمره ما شامل چالش هایی مخاطره آمیز همچون چالش های کیهانی و کوانتومی است. شاید جالب نباشد که دانشمندان می توانند با اطمینان خوبی گزاره هایی دقیق درباره کهکشان ها یی که میلیاردها سال نوری از ما فاصله دارند بیان کنند، با اینکه از پاسخ به سوالات دم دستی که برای همه ما مهم است، وامانده اند - مثل رژیم غذایی و بیماری های همگانی. حتی کوچکترین حشره، با ساختار تو در توی پیچیده اش، بسیار پیچیده تر از یک اتم یا یک ستاره است!»
اولین نکته اینکه چاپ ابن کتاب مربوط به سال ۲۰۱۲ میلادی است! و خیلی جالب است که در چند جا از بیمارهای همگانی (شاید چیزی مثل کرونا) به عنوان چالشی پیشروی نسل های آینده یاد کرده است!
اما نکته اصلی که توجه من را به این پاراگراف جمع کرد، جمله آخر آن بود: «حتی کوچکترین حشره، با ساختاری تو در توی پیچیده اش، بسیار پیچیده تر از یک اتم یا یک ستاره است!»
در سوره حج آیات ۷۳ و ۷۴ می خوانیم:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿۷۳﴾
مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۷۴﴾»
ترجمه آقای ابوالفضل بهرام پور :«ای مردم مثلی زده شده، پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می خوانید، هرگز مگسی را خلق نتوانند کرد هر چند برای آفریدن آن گرد آیند، و اگر آن مگس چیزی از آنها برباید نمی توانند آنرا پس بگیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند. {۷۳} منزلت خدا را چنان که در خور اوست نشناختند. به راستی خدا نیرومند شکست ناپذیر است.{۷۴}»
اینجا قرآن حتی حرفی بالاتر و ورای حرف آقای ریس می زند. اگر همه جمع شوند نمی توانند یک مگس بسازند! حتی بالاتر از آن که اگر یک مگس به اراده خدا چیزی از آن ها بریاید، نمی توانند از آن پس بگیرند! به عبارت خودمانی دارد می گوید ای انسان ها بروید جلو بوق بزنید! طالب و مطلوب هر دو ضعفید و تنها خداوند است - که اگر درست اندازه اش را می دانستید - قوی و شکست ناپذیر است. به هر چیزی دانا و بر هر کاری توانا است.
قرآن در آیه ی دیگری ادعای دیگر آقای ریس را نقض می کند. آقای ریس ادعا می کند که ساختار یک حشره بسیار پیچیده تر از یک ستاره است، اما این دید ناشی از ساده نگریستن به جهان خلقت است. خداوند در آیه ۵۷ از سوره غافر می فرماید:
«لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۵۷﴾»
خیلی از مردم نمی دانند که آفرینش آسمان ها (نه آسمان! که خود بحثی جداگانه می طلبد!) و زمین از خلق آن ها بزگتر (اکبر) است.
پ.ن:
۱- این اتفاق که در دو مطالعه به یک موضوع رسیدم برایم جالب بود.
۲- از ترجمه دست و پا شکسته بنده گذشت کنید!
اثبات وجود خدا
«بسم الله الرحمن الرحیم»
در این مقاله قصد دارم تا برهانی برای اثبات وجود خدا ارائه کنم. منظور از «خدا» در این مقاله، همان خدای یکتایی است که توانایی انجام هر کاری را دارد، همه چیز را خلق کرده است و در هر آن در حال رسیدگی به مخلوقات خود است. پس از خلق مخلوقات، آنها را رها نکرده است و هر آن به آنها رسیدگی می کند.
طبق مشاهداتِ روزانه، دریافته ایم که هستیِ بسیاری از چیزها به هستیِ چیزهای دیگری وابسته است. از طرفی با اینکه ممکن است تا به حال چیز یا چیزهایی را مشاهده نکرده باشیم که هستیِ اشان مستقل از هر چیز دیگری باشد، اما تصور این چنین چیزهای مستقلی امکان پذیر است. پس می دانیم چیزهایی وجود دارند که هستی اشان وابسته به چیزهای دیگری است و همچنین می توانیم چیزهایی را تصور کنیم (جدا از وجود داشتن یا نداشتن آنها در واقع) که هستی اشان کاملا مستقل از سایر چیزها باشد. با توجه به این مقدمه، در قضایایی که در ادامه می آید، به ترتیب گزاره های زیر اثبات خواهند شد:
- به جز حالت وابستگی و حالت استقلال، هیچ حالت دیگری برای هستیِ چیزها قابل تصور نیست.
- سلسله ی وابستگی های یک چیز وابسته به سایر چیزها، لزوماً به یک یا چند چیز مستقل می رسد.
- تنها و تنها یک چیز مستقل وجود دارد.
در واقع با کمک قضیه ی دوم نشان داده می شود که چیزهای مستقلی خارج از تصورات ما و در واقع، وجود دارند و قضیه ی سوم نشان می دهد که تنها و تنها یک چیز مستقل وجود دارد.
توجه کنید که در اثبات های آمده در این مقاله، دلیل استفاده از کلمه ی «چیز» این بوده که کلمه ای جامع هست. به این معنا که هر هستی با هر کیفیتی را می توان با این کلمه مورد خطاب قرار داد.
از علامتِ # برای نشان دادنِ پایانِ هر اثبات، استفاده شده است.

دستهبندی
کلمات کلیدی
آخرین مطلب
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۳ (۲)
- مرداد ۱۴۰۳ (۲)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۲)
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۲ (۱)
- آذر ۱۴۰۲ (۴)
- آبان ۱۴۰۲ (۳)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۴)
- تیر ۱۴۰۲ (۱)
- فروردين ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۱ (۱)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- آبان ۱۴۰۱ (۴)
- مهر ۱۴۰۱ (۲)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- اسفند ۱۳۹۹ (۲)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- آبان ۱۳۹۹ (۱)
- مهر ۱۳۹۹ (۲)
- مرداد ۱۳۹۹ (۴)