همیشه برای اصلاح اقتصاد، سیاست و فرهنگ طرحهای بلندبالا و دور و درازی به ذهنم میرسد. غافل از اینکه همیشه مشکل پیش روی جشمانم هست و از آن رویگردانم!
به طور مثال کارم به خیابان بهبودی تهران افتاده بود. همیشهی خدا تقاطع این خیابان با خیابان آزادی بوی گند فاضلاب میدهد! مشکلی که باید حل میکردم پیش جشمم بود!
مثالهایش زیاد است... مثلا سربازی...
همیشه با دوستان و آشنایان از بدیهای بسیار زیاد دو سال سربازی اجباری میگفتم و داد و فغانم بلند بود که چرا باید اینگونه باشد ولی تلاشی تشکیلاتی و سازمانیافته در جهت حل آن نکردم! باز هم مشکل پیش چشمم بود...
سادهتر از این موضوع در خانه و زندگی خودمان و در محلهی خودمان بسیار زیاد است! مشکلاتی که شهرداریهای ایجاد میکنند مثل عدم آبیاری صحیح درختان و هدر رفت بسیار زیاد آب با روشهای فعلی آن هم در شرایط کم آبی، عدم تفکیک زبالهها در خانهی خودمان و همجنین در محله و ...
مشکلات بسیار زیادی درست پیش روی جشمانمان هست. ولی به علت خودخواهی و اینکه فقط دنبال این هستیم که کار خودمان راه بیافتد همواره میخواهیم آنها را دور بزنیم و اگر شخص دیگری نتوانست به ما ربطی ندارد! به درک! لابد مثل ما زرنگ نبوده!
نه خیر برادر عزیز، او مثل شما پول نداشته که کلاس کنکور ثبت نام کند وگرنه رتبهاش ده برابر از تو بهتر میشد! کنکور را تو که میتوانی به نحوی رد میکنی اما او نمیتواند! تو که میتوانی، باید به حال همه فکر میکردی که آیا این کنکور بیعدالتی در حق همه هست یا نه؟ ولی با خود گفتی من که گذراندم، الان هم دارم کیفش را میکنم... گور بابای بقیه!
اما نگران نباش... این پیچاندنها موقت است در زندگی اینها روی هم جمع میشود و گریبانت را میگیرد! آن روز، آن قدر قوی است که با یک ضربه تو را از پای در میآورد! آن جا دیگر دعا هم فایده ندارد! و این سنت خدا است که از دهان محمد بیرون آمده:
روضة الواعظین , جلد۲ , صفحه۴۲۰
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.