مطالعه کتاب "پیامبری و انقلاب" آقای جلالالدین فارسی (چاپ ۱۳۶۱) را شروع کردهام. سعیام این است که هر روز مقداری از این کتاب را بخوانم و قسمتهایی از آن که برایم جالب بوده است و یا برداشتهای خودم از آن را، بنویسم.
امروز مقدمهاش را تمام کردم. چند بخش جالب در مقدمه وجود دارد.
در پایین صفحه ۱۰ نویسنده شروع میکند به توضیح دادن دربارهی علت لزوم دانستن شرایط و اسباب نزول آیات و سورهها:
" فراگیری مومنان در دوره وحی، به فراگیری دانشجویانی میماند که پزشکی را با استاد خویش در بالین بیماران و در اتاق عمل، میآموزند.
هر آیه، سوره و مجموعه آیات شرایط نزولی دارد. ولی برخی از آنها شناخته شده و در تاریخ ثبت است. از اینهاست که مفسران به عنوان شأن یا سبب نزول یاد میکنند. درک معنای دقیق آیه و مجموعه آیات هنگامی میسر است که شرایط نزول یا شأن و سبب آن معلوم گردد. از اینرو مفسران از اصحاب پیامبر گرفته تاکنون بدان التفات نمودهاند و بعضی کتابهای مستقلی در این باب نگاشتهاند."
از اینجا تا چند پاراگراف، نویسنده اسامی نویسندگان و کتابهای مهم در زمینه اسباب نزول را میآورد. همچنین از نویسندگانِ کتب مربوطه نقل میکند که این علم بسیار مهم است و ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری در کتاب "التنبیه علی فضل علوم القرآن" کار را تا آنجا پیش میبرد که:
"...[شرایط و هنگام و جهات نزول قرآن] بیست و پنج گونه است که اگر کسی آنها را نشناسد و تمیز ندهد، روا نباشد که سخن درباره کتاب خدای تعالی گوید."
نظر این کمترین آن است که، گرچه علم به علوم گفته شده مطلوب و برخی اوقات واجب است، اما باید توجه کرد که این خود حجابی در فهم و خواندن قرآن نباشد. مثلا در فهم آیهی "أم خلقوا من غیر شیء أم هم الخالقون" لازم نیست تا اسباب نزول و زمان و مکان و شرایط جامعه در زمان نزول را بدانیم. این آیه یک استدلال عقلانی بسیار قوی را مطرح میکند که فارغ از دانستن جهات گفته شده، قابل بررسی و مطالعه است! گرچه علوم مذکور، در فهم بستر اجتماعی زمان نزول، فهم مصادیق، یافتن اصول و ... بسیار کمک کننده خواهد بود.
در ادامه بیان میکند که پس از رحلت پیامبر، برترین و بزرگترین حافظ و راوی قرآن حضرت علی(ع) است و ترتیب نزولی که هماکنون به دست ما رسیده است، ارثیه ایشان برای حضرت امام جعفر صادق است. همچنین ترتیب نزولی از ابن عباس (شاگرد بلافصل علی(ع)) در دست است که با ترتیب اول، تطابق دارد.
در آخر مقدمه نکاتی را بیان میدارد:
"قرآنی که به ترتیب نزولش مرتب باشد، تاریخی را که در شأن و اسباب نزول نوشته و نقل گشته است تصحیح میکند، مهمترین حوادث عصر رسالت را که نزول سورهها و مجموعههای آیات است بیان میدارد، آنچه را بنام حدیث از پیامبر نقل گشته و جزئی از تاریخ حیات وی است ارزیابی و رد و قبول میکند، سیره حضرتش را و تاریخ امت را در مرحله تکوین و رشد و قوام مینگارد و آنچه را در وقایع و اعمال آن دوره گفته و نوشتهاند بر محک خویش میآزمایش. نگاشتن سیره رسول خدا بی استناد به قرآن، بی حرمتی به پیامبر و حقیقت، و فاحشترین جنایت است. از اینروست که نخستین سیرهنویسانِ متعهد بسیار آیه و سوره را شاهد و دلیل و مستند سخن خویش میآورند و خیلی از روایات را مقرون با آیات قرآنی میسازند. چنانکه در صفحات سیره ابن اسحاق و مغازی ابن شهاب زهری و سپس طبقات ابن سعد دیده میشود."
این نکات در واقع بیان میکند که اصل، قرآن است و حالا که قرآن و ترتیب نزولی در اختیار ما است، باید از سنگ محک آن برای سنجش احادیث و گزارشهای تاریخی استفاده کنیم، نه اینکه قرآن را گوشهای نهاده تا خاک بخورد و مشغول توهمات خویش گردیم.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.